شمشیر کین
حضرت مولا به مسجد پا نهـــــاد
پشت پا بر عالم و دنیا نهـــــــــاد
منبر و راز و نیازش با خـــــــــــــدا
گفتگو با حضرت حق در دعــــــــا
نانجیب در مسجد کوفه کمــــین
تا کشد بر فرق مولا تیغ کـــــین
او شقی بود از تبار ناکـــــــــثین
قاسطین و مارقــــــــین ضد دین
حب دنیا چشم او کور کــرده بود
از حقیقت آن لعین دور کرده بود
لعنت دنیا بر آن نامــــــرد پست
تا که عالم،گردش دوران هست.
+ نوشته شده در شنبه بیست و نهم مرداد ۱۳۹۰ ساعت 13:56 توسط تراب
|
ایجاد درگاهی جهت نقد اشعار و آثارم و راهنمایی علاقهمندان به ادب در زمینه سرودن شعر و نوشتن داستان.